ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی2_
یکشنبه 89/2/12 4:19 عصر| ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی2_ | نظر
قاعدهای
کلی برای مربیان و اساتید
یکی از مطالبی که به طور قطع به ثبوت
رسیده و تجربه قطعی نیز آنرا تأیید نموده این است که علوم عملی- نه علوم نظری-
یعنی علومی که به منظور عمل کردن و به کار بستن فراگرفته میشود وقتی میتواند در
مرحله عمل بطور کامل نتیجه دهد که فراگرفتنش در ضمن تمرین و آزمایش باشد، زیرا
کلیات علمی اگر بر جزئیات و مصادیقش تطبیق نشود تصدیق آن و ایمان به صحتش برای
نفس، سنگین و دشوار خواهد بود. چون اصولاً انسان در همه عمر سروکارش با جزئیات
محسوس است و اگر هم گاهگاهی اسمی از کلیات میبرد به طبع ثانوی و از جهت برخورد
اتفاقی به کلیات عقلیای است که از حیطه حواس، خارج است، مثلاً کسی که از معلم و
یا کتاب درباره خوبی شجاعت چیزهایی آموخته و آنرا تصدیق کرده و لیکن هیچوقت به آن
عمل نکرده و شجاعتی از خود نشان نداده وقتی به یکی از مواقف خطرناکی که دل انسان
را پر از وحشت و ترس میکند برخورد نماید نمیتواند از معلوماتی که درباره خوبی
شجاعت کسب کرده استفاده نماید، زیرا قوه واهمهاش در این موقع او را به احتراز از
مقاومت وا میدارد و هشدارش میدهد که مبادا متعرض هلاکت جسمانی و از دست دادن
حیات شیرین مادی گردد، این کشمکش بین واهمه و عقلش به راه افتاده و در ترجیح یکی
از دو طرف، دچار حیرت و سرگردانیاش میسازد؛ سرانجام هم در این نبرد غلبه با قوه
واهمهاش خواهد بود، چون حس او مؤید و کمک کار واهمه است.
پس بر هر متعلمی که میخواهد علوم عملی را
فراگیرد لازم است فراگرفتههای خود را بکاربسته و تمرین کند تا آنکه به عمل عادت
کند و به این وسیله اعتقادات برخلافی که در زوایای دلش هست به کلی از بین برود و
تصدیق به آنچه که آموخته در دلش رسوخ نماید؛ زیرا مادامی که عمل نکرده احتمال میدهد
که شاید این عمل ممکن نباشد ولی وقتی مکرر عمل کرد، رفته رفته این احتمالات از بین
میرود. آری بهترین دلیل بر امکان هر چیزی وقوع آن است، لذا میبینیم عملی که
انسان سابقه انجام آنرا ندارد انجام آن به نظرش دشوار بلکه ممتنع است ولی وقتی
برای بار اول آنرا انجام داد امتناعی که قبلاً در نظرش بود مبدل به امکان میشود
ولی هنوز در نفس، اضطرابی درباره آن هست و درباره وقوع اولین بار آن تعجب میکند،
گویا کاری نشدنی انجام داده، و اگر بار دوم و سوم آنرا انجام داد، رفته رفته آن
عظمت وصولت سابقش از بین میرود و عمل مزبور در نظرش از عادیات میشود و دیگر هیچ
اعتنایی به آن ندارد لذا گفتهاند: همانطور که شر عادت میشود خیر هم عادت میشود.
رعایت روشی که در تعلیم و تربیت گفتیم در
تعلیمات دینی علیالخصوص تعلیمات دینی اسلام از روشنترین امور است، چه شارع مقدس
اسلام در تعلیم گروندگان خود به بیان کلیات عقلی و قوانین عمومی اکتفا نکرده، بلکه
مسلمین را از همان ابتدای تشرفشان به اسلام به عمل واداشته، آنگاه به بیان لفظی
پرداخته، روی این حساب هر فرد مسلمانی که در فراگرفتن معارف دینی و شرایع آن تکمیل
شده باشد قهراً قهرمان عمل به آن شرایع هم هست، چنین کسی به هر عمل صالحی مجهز و
از توشه تقوا و فضیلت توانگر است. این اسلوب خود قاعدهای است کلی؛ یعنی هر معلم و
مربی که بخواهد در تعلیم و تربیت اشخاص موفقیتی کسب کند باید خودش به گفتهها و
دستورات خود عمل کند، آری برای علم بیعمل هیچ تأثیری نیست، زیرا همانطوری که برای
الفاظ دلالت هست عمل نیز دارای دلالت است؛ به این معنا که اگر عمل برخلاف قول بود
دلالت میکند براینکه در نفس صاحبش حالتی است مخالف گفتههای او که گفتههایش را
تکذیب میکند و میفهماند که گفتههایش جز کید و نوعی حیله برای فریب دادن مردم و
به دام انداختن آنها نیست لذا میبینیم دلهای مردم از شنیدن مواعظ اشخاصی که خود
در طریقهای که بر مردم پیشنهاد میکنند صبر و ثبات ندارند نرم نمیشود، و نفوسشان
منقاد نصایح آنان نمیگردد؛ و چه بسا بگویند: گفتههایش همه باطل است زیرا اگر
حق بود خودش به آن عمل میکرد. و اگر هم به این صراحت حکم به بطلان آن نکنند لااقل
درباره صحت و بطلان آن تردید نموده و میگویند: معلوم میشود او خودش گفتههای
خود را صحیح و حق نمیداند.
یکی از شرائط تربیت صحیح این است که مربی اوصافی را که به شاگرد پیشنهاد و سفارش
میکند باید به همان جوری که میخواهد شاگرد دارای آن اوصاف و متلبّس به آن باشد
خودش ملبس باشد؛ آری عادتاً محال است مردی ترسو، شاگردی شجاع و دلیری بیباک تربیت
کند و یا مکتبی که مکتبدارش لجوج و متعصب است دانشمندی آزاده در آرا و نظریات علمی
بیرون دهد؛ خدای تعالی در اینباره میفرماید: "افمن یهدی الی الحق احقّ ان
یتبع ام من لا یهدی الا ان یهدی" (11. آیا کسی که به حق و
حقیقت راه یافته سزاوارتر است به اینکه پیرویاش کنند یا کسی که خود راه نیافته و
دیگران باید او را هدایت کنند؟ یونس/ 35.)
"اتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم" (12[1] آیا مردم را به نیکی و احسان دعوت میکنید و خود را از یاد میبرید؟! بقره / 44.)
انهاکم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت" (13. و من نمیخواهم
خود مرتکب شوم چیزهایی را که شما را از آن نهی میکنم، من غرضی جز اینکه شما را به
قدر طاقتم اصلاح کنم ندارم. هود/88.)
برای خاطر همین بود که گفتیم معلم و مربی خودش باید به مواد تعلیمی و تربیتی خود
عمل کند.
آرشیوها
غیرآرشیویها
پیوندها
-
نگاهم برای تو
حوزه
صالحین
یاسین
سایت علامه کرباسچیان
سایت جماران - حضرت امام خمینی
بیت رهبری
سایت سید محمد خاتمی
سایت شهید بهشتی
سایت شهید مطهری
آیه الله بهلول
آیه الله جوادی آملی
شهید چمران
آیه الله امینی ابراهیم امینی
غدیر
حوزه
امام موسی صدر
محمد رضا زائری
آیه الله محمد هادوی تهرانی
محمد رضا آقاسی
استاد حسین انصاریان
استاد سید هادی خسرو شاهی
مرجع تقلیدم- آیه الله سیستانی
استاد قرائتی
پایگاه های تبیان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز
هاشمی رفسنجانی
لینک های باشگاه اندیشه
درگاه خدمات ایران
فقیه قرآنی آیه الله محمد صادق تهرانی
بنیاد حکمت اسلامی صدرا
خبرگزاری اهل البیت
آرشیو مقالات نشریه قبسات
جمع دوستدار شهید شفایی
خدا بود و دیگر هیچ
زائر
مسافر ری
هیئت مکتب الشهداء