سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیطان­پرستی

چهارشنبه 88/11/21 11:33 صبح| شیطان­پرستی | نظر

مطلب زیر از سایت بلاغ گرفته شده

شیطان عتیق؛ شیطان مدرن

رحیمی

اشاره: مباحث عرفانی برای جوانان جاذبه فراوانی دارد. این جاذبه ذاتی
موجب شده تا عرفان­های کاذب هم اندک اندک به دنبال جای پایی در جامعه دینی
ما باشند. این نوشتار درصدد شناخت و نقد نحله­هایی از این عرفان­ها برآمده
است. به یقین ورود در عرصه این مباحث تخصصی، نیازمند مطالعه، مباحثه و
تحقیق بیشتر است و در این راستا مقاله حاضر برای ایجاد هوشیاری، انگیزه و
پی­جویی بیشتر مفید خواهد بود.


مقدمه

قابل انکار نیست که عصر مدرنیته تأثیرات شگرفی در بهبود زندگی مادی بشر
داشته است. اما این ارتقای کیفی در سطح زندگی بشر، او را روز به روز از
توجه به ساحت وجودی و سرشت ملکوتی خود غافل­تر نموده و در نتیجه تمایلات
معنوی و بنیادهای اخلاقی در جوامع رو به افول رفته است. در چنین موقعیتی
که بشر شاهد تاراج میراث معنوی خود می­باشد، سعی در پناه بردن به پناهگاهی
دارد که روح تشنه معنویت خود را سیراب نماید و این تشنگی جز با روی آوردن
به چشمه زلال معرفت الهی که از سایه­سار قرآن و سنت می­گذرد، امکان­پذیر
نیست. این جاست که شیطان از کمین­گاه خود بیرون آمده و تشنگان عرفان و
معرفت الهی را به گنداب­ها و مرداب­های آلوده فرقه­ها و نحله­های عرفانی
منحرف- که داعیه رساندن بشر به عرفان حقیقی و آرامش ابدی را دارند- رهنمون
می­سازد. این گونه است که ما در دنیا و مخصوصاً در جامعه اسلامی خودمان
شاهد رشد قارچ­گونه افکار مکتب­های انحرافی و مدعیان عرفان­های کاذب
هستیم. این روند با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و گرایش مسلمانان جهان و
به ویژه جوانان کشورمان به معنویت، شدت بیشتری یافت و این عرفان­های
دروغین و نحله­های منحرف، یک تهاجم فرهنگی نرم و پنهان را آغاز کردند.
بخشی از اهدافی که آن­ها دنبال می­کنند، عبارتند از: نفی عقلانیت در
جامعه؛ جایگزینی عرفان­های دروغین به جای عرفان اسلامی؛ ترویج بی­بند و
باری و ترک شریعت؛ ترویج شدید فرقه­گرایی و ایجاد مکتب­ها و نحله­های
متعدد به منظور بر هم زدن امنیت سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جامعه.

از جمله عرفان­های کاذب و وارداتی این موارد را می­توان نام برد: از
شرق: سای­بابا، اُشو، کریشنا و عرفان رام­الله؛ از غرب: عرفان مسیحیت و
عرفان یهود و عرفان­های آمریکایی هم­چون عرفان سرخپوستی و عرفان اِکنکار.
این در حالی است که در داخل کشور نیز، صوفیه و دراویش تحت عناوین مختلف
مثل: شاه نعمت­اللهی، نقش­بندیه و گنابادیه به طور هدفمند مشغول ترویج
افکار خود، نشر کتاب و جمع­آوری طرفداران و ساخت خانقاه­های متعدد هستند.
ما در بخش اول نگاهی کوتاه ولی واقع­بینانه به تاریخچه، مبانی فکری و برخی
اشکالات تعدادی از این نحله­های عرفانی نوظهور می­افکنیم و در بخش دوم
نحله شیطان­پرستی را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و مبحث صوفیه را به
مجالی دیگر واگذار می­کنیم.

بخش اول: عرفان اُشو، سای بابا و اِکنکار

فصل اول- عرفان اُشو

1- معرفی: اُشو در سال 1931 میلادی در روستای کوچوادا در استان
مادیاپرادش هند به دنیا آمد و به گفته خودش در 21 سالگی در پی حادثه­ای به
اشراق رسید. او در سال 1953 از دانشگاه سائوگر در رشته فلسفه دانش­آموخته
شد و در سال 1974 در پونای هند مرکزی برای آموزش مراقبه تأسیس کرد. او
برای معالجه به آمریکا رفت ولی به دلیل استقبال از تعالیمش در آن جا
ماندگار شد. او مردی هرزه و فاسدالاخلاق بود و انحرافات جنسی در او به حدی
رسید که حتی پیروانش معتقدند که فساد او به قدری بالا گرفت که ارزش­های
جامعه آمریکا را زیر سؤال برده بود. به همین خاطر سران آمریکا به واسطه
احساس خطری که از فساد اخلاقی و جنسی او می­کردند او را از آمریکا اخراج
کردند و این امر مورد تأیید وزارت خارجه هند نیز می­باشد. چنان که از
سخنان او برمی­آید و همگان بر آن اتفاق دارند، او شخصیتی بسیار متکبر و
مغرور بود، به گونه­ای که حتی پیروان او می­گویند که ادعاهایش گوش فلک را
کر می­کرد و روح انسان از شنیدن آن همه خودستایی آزرده می­شد. این
خودستایی به وضوح در کلمات و سخنرانی­های او مشهود است.

2- افکار و عقاید: او پیرو مکتب تنتره بود. تنتره یکی از نحله­های
متأثر از فرهنگ هندویی است. این مکتب عرفانی و رازآلود است. در این مکتب
انسان باید از تمام لذات مادی بهره بگیرد و در آن از ترک لذات دنیا و
مادیات خبری نیست. لذا بهره­گیری از لذایذ جنسی نیز در آن برجسته است و در
این مکتب مسایل سکسی و جنسی به صورت غلوّآمیزی تقدس می­یابد و همین امر
باعث سوء استفاده عده­ای از بیماردلان و شیادان از تعالیم این مکتب می­شود
که اُشو نیز یکی از این شیادان است. او به قدری در فحشا غوطه­ور بود که
جامعه فاسد آمریکا نیز تاب تحمل فساد او را نیاورد. تعالیم اشو در دو بخش
مبانی و اصول قابل پی­گیری است:

الف) مبانی: بخشی از مبانی او یوگاست و بخش دیگر ایده­های مکتب تانتریگ
و بخش دیگر تعالیم او از بودا متأثر است. هم­چنین تأثیراتی از کبیر، شاعر
و عارف ایرانی الاصلی که در هند می­زیست، پذیرفته است. تناسخ روح و وحدت
کیهانی از مبانی اعتقادی مکتب اوست.

ب) اصول: از اصول مورد تأکید او عشق است. عشق عصاره پیام اوست. او عشق
را زیبا، لذت­بخش اما بی­هدف و بی­مقصود می­داند ولی رسیدن به عشق را از
طریق قطب مخالف امکان­پذیر می­داند. مانند عشق مرد به زن یا زن به مرد.
این اصل که ریشه در مکتب تنتره دارد از مهم­ترین ابزارها برای ترویج فحشا
و زنا در بین پیروان مکاتب تازه تأسیس تنتره­ای است، به طوری که مجالس
زنای دسته­جمعی در این مکتب با نام فحشای مقدس صورت می­گیرد. از اصول دیگر
او سم دانستن نفس برای انسان و رشد اوست. نفی ذهن از اصول دیگر مکتب اوست.
این اصل از اندیشه تخطئه­ی عقل سرچشمه می­گیرد که در مکاتب عرفانی دروغین
رواج شدیدی دارد، زیرا اگر عقل به کار گرفته شود دیگر فرصت و زمینه مناسب
برای رشد و ترویج این افکار باطل باقی نمی­ماند. توجه به درون و مراقبه و
اعتقاد به کالبدهای هفت­گانه از دیگر اصول مکتب به اصطلاح عرفانی اوست.

3- نقدها و اشکالات: پاره­ای از اشکالات واضح عرفان اُشو عبارتند از:
1- ادعای عرفان از سوی مردی هرزه و فاسد الاخلاق به گونه­ای که جامعه فاسد
آمریکا نیز چنین شخصی را برنتافت؛ 2- شخصیت منفی و حقیر رهبر این عرفان،
در حالی که رهبران مدعی عرفان، عموماً تظاهر به صفات مثبت را فراموش
نمی­نمایند؛ 3- ترویج شدید فساد و فحشا و سکس در این عرفان و زیر سؤال
بردن مبانی اخلاقی، اجتماعی و انسانی؛ 4- نفی و تخطئه عقل و ذهن به منظور
راکد نگه داشتن فکر و ذهن در جهت پیشبرد اهداف؛ 5- ترویج بی­دینی و نفی
ایمان به خدا و قیامت و اشاعه لاابالی­گری فکری و عقیدتی، همان گونه که در
رفتار و گفتار آنان کاملاً هویداست.

در پایان، به ذکر تعدادی از سخنان اُشو می­پردازیم:

او در مورد خدا می­گوید: مردم به نزد من می­آیند و می­گویند ما آرزوی
جست و جوی خدا را داریم. من به آن­ها می­گویم در این باره با من صحبت
نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هر گونه صحبتی درباره جست و جوی خدا
بی­فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آن چه می­گویند نیست.[374]

در مورد سکس می­گوید: سکس بزرگ­ترین هنر مدیتیشن است. این پیشکش تنتره به دنیاست و عشق از آمیزش جنسی زاییده می­شود.[375]

او در مورد بت­پرستی می­گوید: خداوند در همه جا هست؛ پس چگونه می­تواند
در بت­ها نباشد. پس او در یک بت سنگی نیز هست. اگر او در یک قطعه سنگ
معمولی وجود دارد، پس چرا در یک سنگ کنده­کاری شده نباشد؟

فصل دوم- عرفان سای بابا

1- معرفی: در هند دو نفر با نام سای­بابا داریم. یکی «سای­بابا شیردی»
که در سال 1835 در حیدرآباد هند در خانواده­ای برهمن به دنیا آمد و در
1918 از دنیا رفت. او درویشی بود که تعالیمش را از کتاب­های مقدس هندوها و
اسلام می­گرفت و هوادار چندانی در هند ندارد، گرچه کارهای خارق العاده­ای
چون شفای بیماران و دانستن زبان حیوانات را به او نسبت می­دهند.

نفر دوم، «سوامی سانیا سای­بابا» است که نماد یکی از فرقه­های فعال و
جذاب در داخل ایران است و از عرفان هندی و مخصوصاً بودا به شدت متأثر است.
او در سال 1926 در جنوب هند به دنیا آمد. برای او معجزات فراوانی ذکر
کرده­اند که از جمله خلق و ایجاد اشیایی مثل انگشتر، قرار گرفتن میان زمین
و هوا به طوری که یک متر از زمین بلند شده و در هوا معلق می­ماند و ... .

بیشتر کارهای او که لقب معجزه گرفته تردستی، شعبده­بازی و جادوگری است.
اخیراً یکی از شبکه­های رسانه­ای خارجی مچ او را گرفت و موجب رسوایی او
شد. آن­ها با دوربین­های پیشرفته ولی مخفی به نزد او رفته و لحظه ظهور چند
تا از به اصطلاح معجزات او را شکار کرده و در حرکت آهسته دوربین مشخص
کردند که او با تردستی بعضی اشیا را از درون آستین یا جیب خود با سرعت
شگرف بیرون می­آورد و به دروغ مدعی می­شود که آن­ها را فی البداهه خلق
نموده است و روشن است که ادعای ایجاد و خلق یعنی ادعای خدایی!!!

2- افکار و عقاید: برخی از اعتقادات او مختصراً این گونه است؛ تناسخ،
اعتقاد به ویشنو از خدایان هندو، عشق به خدا، توجه به عالم درون، برابری
مذاهب که یک اندیشه پلورالیستی است[376] و ... . امروزه تعالیم سای بابا
(و نیز اشو) پهنه وسیعی از نشر کتب و فضای اینترنت را به خود اختصاص داده
و در کشور ما نیز مخصوصاً در تهران، تبلیغات وسیعی در مورد او صورت
می­گیرد، به گونه­ای که سودای دیدار با او را در ذهن بسیاری از جوانان
کم­اطلاع ولی پرشور می­پروراند. تا جایی که در محل زندگی سای بابا در هند،
شما روزانه صدها نفر جوان ایرانی را می­بینید که برای دیدار او به هند
رفته­اند. از آن جا که در طریقه و سلوک او فساد و فحشا به کرّات دیده شده
و علیه او شکایات فراوانی نیز شده است، ولی دولت هند هیچ اقدامی در خصوص
او نمی­کند، می­توان به خوبی دریافت که دولت هند به او به عنوان یک جاذبه
گردشگری جذاب نگاه می­کند و بهره فراوان نیز می­برد.

3- اشکالات و نقدها: 1- ادعای خدایی کردن، همان گونه که در بحث
شعبده­بازی و تردستی او نقل شده است؛ 2- ترویج فساد و فحشا و خلاف عفت و
اخلاق؛ 3- افکار و عقاید خرافی و باطل.

فصل سوم- عرفان اِکِنکار

1- معرفی: عرفان اکنکار یکی از مکاتب عرفانی کاملاً جدید است و در
ایالات متحده آمریکا پدید آمده است. این مکتب در ایران فعال می­باشد و در
شهر تهران اقدام به برگزاری دوره­هایی برای آموزش تعالیم خود نموده­اند.
البته در سایه غفلت مسؤولان فرهنگی کشور موفق به جمع­آوری طرفدارانی نیز
شده­اند و جوانان و خانواده­های زیادی را اغفال نموده­اند، به طوری که در
اثر شکایات متعدد از سرکرده و بعضی افراد مرتبط با این گروه، تعدادی از
سرکردگان این نحله توسط مقامات انتظامی و قضایی تحت پیگرد قرار گرفته­اند.
پدیدآورنده این عرفان «پال توئیچل» متولد کنتاکی آمریکاست که در خلال جنگ
جهانی دوم در نیروی دریایی آمریکا خدمت می­کرد که در اثر ارتباط با بعضی
اساتید معنویت و عرفان باستان، از اندیشه­های معنویت­گرا متأثر شد. وی این
اندیشه را متعلق به فرقه باستانی «اِک» می­داند که با این دانش موفق به
سفر روح از طریق خارج کردن روح از بدن می­شدند. لذا اسم این مکتب نیز از
همین دانش گرفته شده است. دانش وارد و خارج شدن روح از بدن «اِکِنکار»
نامیده می­شود. پال توئیچل پس از رسیدن به این دانش در سال 1965
کارگاه­های آموزشی متعددی برای آموزش سفر روح در کالیفرنیا دایر کرد.[377]

2- افکار و عقاید: استفاده از روح به عنوان کالبد طبیعی انسان برای سفر
به دنیای ماوراء و ترک کالبد فیزیکی برای رسیدن به هدف نهایی یعنی رسیدن
به بهشت حقیقی از مبنایی­ترین عقاید این فرقه است، لذا اکنکار را حکمت
باستانی برای سفر روح در عصر حاضر معرفی کرده­اند. اکنکار به خدا اعتقادی
ندارد و فقط از بهشت سخنانی می­گوید. قیامت نیز در این تفکر جایی ندارد و
آن را اختراع کلیسا برای کنترل توده مردم می­داند. در این عرفان نور و صوت
نیز از محورهای اساسی است که در ترک بدن توسط روح و بازگشت به آن نقش
مؤثری دارد.

3- اشکالات و نقدها: 1- عدم اعتقاد به مبدأ و معاد؛ 2- از ایرادات مهم
بر این مکتب- که جوابی هم برای آن نداده­اند- این است که این مکتب عرفانی
که بر اساس سفر روح بنا نهاده شده، از سفر روح هیچ هدفی ندارد و صرف سفر
روح را هدف نهایی می­داند؛ در حالی که خروج روح از بدن نمی­تواند هدف باشد
بلکه یکی از مراحل و منازلی است که سالک در آغاز راه به آن دست می­یابد تا
به غایت نهایی که وصول به خداست برسد و حال این که این هدف متعالی در
عرفان اکنکار گمشده­ای است که کسی هم به دنبال آن نیست.

ما به همین مقدار در مورد معرفی نحله­های مدعی عرفان بسنده می­کنیم و تحقیق بیشتر را به خواننده می­سپاریم.

بخش دوم: شیطان­پرستی

فصل اول- معرفی

شیطان­­پرستی یکی از اعتقاداتی است که به آن پیشینه هزاران ساله
می­دهند و دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال
پیش و یا وجود دو خدای ضدّ هم یعنی خدای خیر و شر در اندیشه­های پیشینیان
می­دانند، که نمونه آن را در آیین زرتشت و قبل از آن در دنیای مصر باستان
و بین النهرین می­توان یافت. در دین زرتشت اهریمن (خدای شر) در کنار
اهورامزدا (خدای خیر) پرستیده می­شود.

گرچه اندیشه­های شیطان­پرستانه همزاد بشر است، اما برای نخستین بار
توماس هاردینگ در 1565 میلادی در کتاب «تکذیب یک کتاب» واژه شیطان­پرستی
را علیه مارتین لوتر به کار برد و باعث ترویج و شیوع این لفظ شد، تا حدی
که شیطان­پرستی در قرون 17 و 18 میلادی در برخی کشورهای غربی به صورت یک
رسم ظهور پیدا کرد که به مخالفت با ادیان ابراهیمی می­پرداخت. ظهور این
پدیده مدیون حمایت­های بی­دریغ سرمایه­داران یهودی و فراماسون­ها بود.
جادوگری و شیطان­پرستی را در اوایل قرن 19 میلادی بعضی از سرمایه­داران و
اشراف­زادگان انگلستان که عضو گروه­های فراماسونری (Ordo temple orientis)
بودند، به رهبری «سر فرانسیس داشو» با نام باشگاه آتش جهنم در شهر لندن
تأسیس نمودند و با تلاش آن­ها این گروه­ها در امریکا نیز رواج یافتند.
اغلب این سرمایه­داران- که حامی شیطان­پرستان بودند- از قاچاقچیان و
تولیدکنندگان مشروبات الکلی و مروجین قمارخانه­ها و مراکز فساد در اروپا و
آمریکا به شمار می­رفتند. علت حمایت آن­ها از این گروه­ها نیز جلب سود از
فروش مشروبات و ترویج آن در جامعه توسط این گروه­ها بود. به گونه­ای که
اکنون «ساموئل برنفمن» رئیس غول صنایع شراب­سازی در دنیا، و نیز «روچیلد»
سلطان دنیای پنهان، که بزرگ­ترین امپراطوری قمار دنیا را در آمریکا ایجاد
کرده است، هر دو از حامیان این گروه­ها هستند و جالب آن که هر دو نفر
یهودی می­باشند. این جاست که انسان بیش از پیش به نقش دنیای استعمار در
تخریب بنیان­های اخلاقی جوامع، تخدیر جوانان، ترویج و پیدایش نحله­ها و
گروه­های منحرف پی می­برد. اولین بنیان­گذار شیطان­پرستی نوین شخصی به نام
«آنتوان شزاندر لاوی» می­باشد که مؤسس کلیسای شیطان است. جالب­تر آن که او
نیز یک یهودی است.

فصل دوم- افکار و عقاید

عموم شیطان­پرستان به جای اطاعت از قوانین خدایی یا طبیعی و اخلاقی بر
پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی­های موجودی مافوق با قوانینی فرستاده شده،
تمرکز دارند و از باورها و گرایش­های ادیان گذشته، مخصوصاً ادیان ابراهیمی
(مسیحیت، اسلام، یهودیت) اجتناب می­کنند و به جای محور قرار دادن خدا در
مرکز هستی بیشتر گرایش­های خودپرستانه دارند و با الگوگیری از مکتب­های
ماتریالیستی و اُمانیستی خودمحور و جادومحور هستند و خود را در مرکز هستی
و قوانین طبیعی می­بینند و بعضی دیگر شیطان را خدا می­دانند و به پرستش آن
روی می­آورند.

گروه­ها و گرایش­ها

شیطان­­پرستان را به دو گروه تقسیم کرده­اند: دست راستی­ها و دست چپی­ها.

1- دست راستی­ها: غنی­سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود
در مقابل قدرتی بزرگ­تر به دست می­آورند. لاوییان­ها (از فرقه­های
شیطان­پرست) در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدای دیگری برای خود قایل
نیستند و از قوانین شیطان نیز پیروی نمی­کنند.

2- دست چپی­ها: معتقد به غنی­سازی روحی خود در جریان کارهای­شان هستند و معتقدند تنها باید به خود جواب پس بدهند.

بر همین اساس شیطان­پرستان را به دو گروه اصلی تقسیم کرده­اند: الف- شیطان­پرستی فلسفی (معاصر)؛ ب- شیطان­پرستی دینی (سنتی).

الف- شیطان­پرستی فلسفی (معاصر)

به طور غیر رسمی و گسترده، این شاخه از شیطان­پرستی را منتسب به
«آنتوان شزاندر لاوی» مؤسس و کاهن اعظم کلیسای شیطان و نویسنده کتاب
«انجیل شیطانی» و بنیان­گذار «شیطان­پرستی لاویی» می­دانند. او در 1930 در
شیکاگو به دنیا آمد و در سال 1950 در دایره جنایی پلیس آمریکا مشغول به
کار شد و از ازدواج اولش دختری به نام «کلارا لاوی» و از رابطه عاشقانه­اش
که هیچ وقت به ازدواج منجر نشد، دختر دوم او به نام «زنا لاوی Zeena
Lavey» به دنیا آمد. او یک پیانیست مشهور بود که شب­های جمعه به ارائه
سخنرانی­های سرّی خود به نام «دایره اسرارآمیز» پرداخت و در همین حلقه بود
که یکی از اعضا پیشنهاد تأسیس آیین جدید را به او داد. او در 30 آوریل سال
1966 در حالی که سر خود را [به عنوان رسم آیین جدید] تراشیده بود،
بنیان­گذاری کلیسای شیطان را اعلام کرد و همان سال را سال اول عهد شیطان
اعلام کرد و خود را کاهن کلیسای شیطان نامید. او با انتشار کتاب انجیل
شیطانی در 1969 تعالیم کلیسای شیطان را پایه­ریزی نمود و شیطان را
فرمانروای زمین اعلام کرد. او در 1997 بر اثر تورم ریه مرد و جسدش به رسوم
شیطانی سوزانده شد و خاکسترش بین وراث تقسیم گشت تا از قدرت اسرارآمیز آن
در پرستش شیطان استفاده کنند و اکنون «پیتر گیلمورا» رهبر کلیسای شیطان
است. آنتوان لاوی تحت تأثیر نوشته­های فردریک نیچه، آلیستر کرالی، مارک
دسید و چارلز داروین و بسیاری دیگر قرار داشت. شیطان در نظر او موجودی
مثبت بود، در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مسخره می­کرد. یک
شیطان­پرست لاویی خود را خدای خود می­داند و اعتقادی به خدا ندارد.

ب- شیطان­پرستی دینی (سنتی)

گرایش­های شیطان­پرستان دینی شباهت­های زیادی به شیطان­پرستان فلسفی
دارد، با این تفاوت که در این مکتب شیطان­پرست اول باید یک قانون ماوراء
طبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است و همه شیطانی­اند یا به
وسیله شیطان شناخته می­شوند، بپذیرد. این شیاطین می­توانند ذهنی باشند یا
از بین الهه­های باستان بین النهرین یا مصر و ... برگزیده شوند. بقیه
شیطان­پرستان ادعای پرستش خدای اصلی را دارند و بعضی نیز شیطان سقوط کرده
در انجیل را می­پرستند. کلیه فرقه­های شیطان­پرستی یک اصل مشترک دارند و
آن هم در اولویت قرار دادن خودِ مشخص است.

گروه دیگر شیطان­پرستان «شرّ پرستان» هستند که در دوران تفتیش عقاید
مذهبی از طرف کلیسا، شکل گرفتند و متهم به اعمال کریهی مثل «خوردن
نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکره پس از تجاوز به
آن­ها» و «نفرت از مسیحیت» هستند و رواج انواع فحشا و مسایل سکسی و جنسی
در بین آن­ها بیداد می­کند. آن­ها دنیایی را ترسیم می­کنند که هیچ روزنه
امیدی برای آن متصور نیست لذا شیطان­پرستی را دنیای تاریک نیز نامیده­اند
و خودکشی از موارد رایج این آیین است و آن را بهترین راه رسیدن به حقیقت
می­دانند.

فصل سوم- شیطان­پرستی در ایران

در کشور ما شیطان­پرستی تحرکات و فعالیت­هایی را به صورت مخفی و
زیرزمینی آغاز کرده است. سبک تبلیغ آنان کمتر عقیدتی می­باشد و بیشتر از
راه جاذبه دعوت به پارتی­ها و مهمانی­های شبانه که انواع مشروبات الکلی،
آمیختگی پسران و دختران تحت پوشش عناوین موجّه، موسیقی بی­ریشه جاز که از
موسیقی یهودی «Yidish» گرفته شده و قرص­های روان­گردان و مواد مخدر مانند
شیشه و کوکائین و ... صورت می­گیرد. هر هفته شاهد اخباری از دستگیری
گروه­هایی از جوانان در این نوع پارتی­ها توسط مقامات انتظامی می­باشیم و
بسیاری از این جوانان حتی از ماهیت این مجالس بی­اطلاعند و صرفاً با دعوت
از طریق اینترنت و یا دوستان به این مجالس راه می­یابند، بدون این که از
شیطان­پرستی و عقاید آنان اطلاعی داشته باشند.

فصل چهارم- اشکالات و نقدها

اشکالات این نحله منحرف واضح­تر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد.
با این حال چند انحراف بزرگ بر سبیل اجمال و اختصار در این رابطه ذکر
می­گردد:

1- پرستش غیر خدا (پرستش خود، شیطان و ...)؛ 2- ضدیت و مبارزه با ادیان
ابراهیمی (اسلام، مسیحیت، یهودیت)؛ 3- ارتکاب و ترویج اعمال کریه و خلاف
اخلاق و وجدان انسانی هم­چون: خوردن نوزادان، قربانی کردن دختران، اشاعه
فساد و فحشا و...؛ 4- ترویج و تشویق به خودکشی.

فصل پنجم- علایم و سمبل­ها

در پایان به ارائه بعضی از علایم و سمبل­های شیطان­پرستان می­پردازیم
که این علایم اعتقادات و شعارهای آنان را نیز هویدا می­کند. این علایم
نمادهای معروف شیطان­پرستی است که ممکن است [بدون اطلاع از فلسفه­شان] روی
لباس جوانان نقش بسته باشد.

Invert Pentagram (پنج­ضلعی وارونه)

نشانه ستاره صبح، نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم
مخفیانه (کابالا) و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی استفاده می­شود. این
علامت را شیطان­پرستان با دو رأس در بالا و ملحدان با یک رأس در بالا
استفاده می­کنند. در هر حال این علامت نشانه شیطان است و مهم نیست که یک
نوک ضلع آن بالا باشد یا هر دوی آن­ها، و یا دور آن دایره­ای کشیده شده
باشد یا خیر. در هر حال این علامت شیطان است.

Baphomet (دیو بافومت)

علامت شیطان­پرستی، خدای شیطانی و سمبل شیطان. ممکن است این علامت به شکل جواهرات دیده شود.

666

علامت انسان، نشانه جانور (هیولا). مکاشفات 13:18:«... پس هر کس حکمت
دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است.»

Ankh

سمبل باروری و شهوات در انسان­ها. روح شهوت قدرت این جمع زنان/ مردان می­باشد.





Swastika or Sun Wheel (صلیب شکسته یا چرخ خورشید)

یک علامت مذهبی باستانی است که سال­ها قبل از قدرت گرفتن هیتلر به کار
می­رفت. این علامت در کتیبه­های بودایی و مقبره­های سلتی و یونانی استفاده
می­شده. در آیین پرستش خورشید این علامت به نظر می­رسد نشانه مسیر حرکت
خورشید در آسمان باشد.

All Seeing Eye (چشمی که به همه جا می­نگرد)

آن­ها معتقدند که این چشم لوسیفر (شیطان) است و کسی که قدرت کنترل آن
را دارد، بر تمام دارایی­ها حکومت می­کند. این علامت در پیشگویی­ها به کار
می­رود. جادوها، نفرین­ها، کنترل­های روحی و تمامی انحرافات تحت این علامت
کار می­کنند. این علامت روشنفکران است به پول رایج ایالات متحده نگاهی
بیندازید. این علامت اساس نظم نوین جهانی است.

Upside Down Cross (صلیب وارونه)

نشانه استهزا و رد کردن مسیح می­باشد. گردنبندهای آن توسط شیطان­پرستان
زیادی به کار می­رود. این علامت را می­توان همراه خواننده­های راک و روی
آلبوم­های آن­ها دید.

Goat Head (سر بز)

بز شاخدار، بز مندس Mendes (همان بعل (Ba`al) خدای باروری مصر باستان)،
بافومت، خدای جادو، Scapegoat (بز طلیعه یا قربانی). این یکی از راه­های
شیطان­پرستان برای مسخره کردن مسیح است، زیرا گفته می­شود که مسیح مانند
بره­ای برای گناهان بشر کشته شد.

Anarchy (هرج و مرج)

این علامت به معنای از بین بردن تمام قوانین می­باشد. به عبارت دیگر
«هر چه تخریب­کننده است، تو انجام بده.» یعنی همان قانون شیطان­پرستی. این
علامت توسط پانک­ها، هوی­متال­ها و راک­ها به کار می­رود.

Anti Justice (ضد عدالت)

تبر رو به بالا علامت عدالت روم قدیم بوده است که علامت واژگون شده آن
نشانه ضد عدالت یا شورش و طغیان می­باشد. فمینیست­ها از دو تبر رو به بالا
به معنی مادرسالاری باستانی استفاده می­کنند.








[374] - اشو، راز بزرگ، ترجمه: روان کهریز، ص 10.

[375] - اشو، الماس­های اشو، ترجمه: مرجان فرجی، صص 240 و 316.

[376] - سانیا سای­بابا، تعلیمات سانیا سای بابا (تعلیمات معنوی- 6)، ترجمه: رؤیا مصباحی مقدم، ص 17.

[377] - پال توئیچل، اکنکار، کلید جهان­های اسرار، ترجمه: هوشنگ امرپور، ص 17.