اردوی دانش آموزی
چهارشنبه 89/2/29 7:6 عصر| اردوی دانش آموزی | نظر
جاتون خالی چند روزی با بچه های اول راهنمایی مدرسه رفتیم اردوی یزد. سه روز یزد بودیم و با قطار رفتیم و اومدیم.گفتیم و بازی کردیم و کشتی گرفتیم و شنا کردیم و گشتیم و فوتبال بازی کردیم و غذا خوردیم و....... خوش گذشت و لحظات شیرین و خوبی داشتیم البته لحظات سختی هم داشتیم.وقتی آقا طاهر به عنوان اولین معلم به من گفت کدام گروه 12 نفره رو انتخاب می کنی گروهی رو انتخاب کردم که شیطون ترین بچه ها توش بودند . با خودم فکر میکردم میتونم کنترلشون کنم برای شناخت خودم هم خوبه ولی چشمتون روز بد نبینه من که سعی میکردم بچه ها را جوری مدیریت کنم که در عین حال که محیط شادی دارند عوارض اخلاقی بدی نداشته باشند تقریبا بریده بودم و با هر روش و زبانی و کاری که بلد بودم با این ها کلنجار رفتم و تقریبا به در بسته میخوردم که ناگزیر شدم چند مورد داد بزنم و چند مورد هم گوششان را بگیرم البته نه زیاد محکم و دوسه باری هم با دست متوجه اشتباهشان کردم ولی شدت پیچیدگی به حدی بود که ..... بعد از سفر بود که متوجه شدم بچه هایی که نمی توانم کنترلشان کنم اکثرا به نوعی یا خانواده توجیهی ازنظر تربیتی ندارند یا از داشتن خانواده گرم محروم هستند. ظلم ما بزرگترها که توانایی مدیریت یک کودک معصوم را نداریم ویا کوتاهی میکنیم و یا خودخواهی را چه کسی باید جبران کند. خدا به همه کمک کند که در اماناتی که خدا به ما تحویل می دهد سربلند بیرون بیاییم . بچه ها عموما راضی و خوشحال بودند و از تمام شدن اردو ناراضی ولی من که سرافکنده خودم بودم چون اگه تو این اردو با اشتباهات من به مشکلات این بچه ها اضافه شده باشه......
چند تجربه برای این سنین:
علاقه شدیدی به مباحث عجیب مثل جن و پری و موجودات فضایی و مثلث برمودا دارند.
علاقه شدیدی به بازی هایی مثل بازی های اسم-فامیل و با انتهای یک اسم یک اسم دیگر بسازند و هوپ و ...
علاقه به همخوانی و دسته جمعی خوانی دارند.
میشه از مباحث جذاب فیزیک مثل مغناطیس و نور و فضا و ... خوب استفاده کرد.
کافیه که به چند گروه تقسیم شان کرد و برای هر کدام یک اسم انتخاب کرد و ایجاد رقابت کرد و با یک امتیاز دهی مدیریت کرد
شناخت روحیه ها و تقسیم کارهای خودشان به خودشان به صورتی که احساس کنند کار مهمی انجام میدهند.
ظاهرا کنترل نا محسوس این سن لازم است چون هر وقت احساس کنند کاملا آزادند شرایط آرام آرام نا مساعد می شود و باید تمرین آزاد بودن و اطمینان کردن کم کم شروع شود.
آقای محمدی دوست
یکشنبه 89/2/12 5:40 عصر| آقای محمدی دوست | نظر
خوبه از آقای محمدی دوست به عنوان معلم کلاس اولی یاد کنیم که چهل سال مخلصانه و مجاهدانه در این راه تلاشکرد و شاگردان فوق العاده بزرگی تربیت کردروحش شادو یادش راگرامی میداریم با یک صلوات و یک فاتحه
به عنوان یک معلم
یکشنبه 89/2/12 5:31 عصر| به عنوان یک معلم | نظر
به عنوان یک معلم میگم :تبریک از طرف اطرافیان و دوستان و .... لذت بخشه و احساس ارزشمندی میاره وتبریک ما به دیگران میتونه در بزرگداشت یک ارزش تاثیر داشته باشه همان طور که دیدن یک زائر امام حسین در پاس داشت ارزش های عاشورایی و انتقال مفاهیم تاثیر داره. اهمیتی که ما به یک موضوع میدیم و برای آن سرمایه فکری و روحی و قلمی و زبانی و ..... مصرف میکنیم موجب اعتلای آن ارزش می شود. شاید برای یک معلم شنیدن تبریک شیرین باشد ولی بیشتر از اینکه او نیاز مند این کار باشد ما به گفتن این تبریک نیازمندیم.
تبریک
یکشنبه 89/2/12 5:23 عصر| تبریک | نظر
امروز روز شهادت استاد مطهری روز ما حساب میشه و بهمون تبریک میگن ولی ایکاش میفهمیدیم آیا اونی که باید تبریک بگه هم ....
ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی3_
یکشنبه 89/2/12 4:20 عصر| ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی3_ | نظر
علاوه بر همه اینها کسانی که دلهاشان از
ایمان به گفتههایشان تهی است حتی منافقینی که در عوامفریبی مهارت کامل دارند و
وقتی که پای عمل صالح به میان میآید خود را کنار کشیده و در مرحله ادعا خود را
صاحب ایمان صریح و خالص جا میزنند با اینحال زیر نظرشان جز اشخاصی مانند خودشان
پلید تربیت نمیشوند، زیرا گر چه ممکن است زبان مغایر با قلب باشد و چیزهایی که دل
راضی به آن نیست بگوید و لیکن چون گفتار هم خود فعلی است از افعال بدنی و افعال
همه از آثار نفسند، از این جهت ممکن نیست فعل کسی با نفسانیاتش مخالف باشد.
بنابراین، میتوان گفت کلام، صرفنظر از
دلالت لفظی وضعیاش، دلالت بر طبیعت گوینده، کفر و ایمان و سایر نفسیات نیز دارد
آنهائی که سادهلوح و بیبصیرتند و نمیتوانند بین جهت صلاح(دلالت وضعیه) و جهت
فساد(سایر جهات) آن تمیز دهند بجای اینکه تربیت شوند گمراه میشوند، تنها صاحبان
بصیرتند که این جهات را از هم تمیز میدهند، چنانکه خدای تعالی منافقین را برای
پیغمبر گرامی خود چنین توصیف کرده: "و لتعرفنّهم فی لحن القول". (14. و هر آینه آنها را از لحن گفتارشان میشناسی، محمد/30.)
پس معلوم شد که تربیتی دارای اثر صالح است
که مربی آن دارای ایمان به آنچه که به متعلم میآموزد باشد. علاوه بر این، عملش
مطابقت کند، اما کسی که اصلاً به گفتههای خود ایمان ندارد یا بر طبق آن عمل نمیکند
نباید امید خیری از تربیتش داشت. برای این حقیقت مثالهای زیادی درباره سلوک ما
شرقیها و مسلمانها مخصوصاً در تعلیم و تربیت میباشد، به همین جهت تعلیم و تربیتهای
ما چه رسمی و چه غیر رسمیاش به هیچ وجه نافع و مؤثر واقع نمیشود.
اینکه میبینیم کلام خدای تعالی مشتمل است
بر حکایت و نقل فصولی از ادب الهی متجلی از اعمال انبیا و فرستادگان برای رعایت
همین جهت یعنی نشان دادن عمل در تعلیم و تربیت است، چه آن حکایتهایی که مربوط به
اقسام عبادتها و ادعیه آنهاست، چه داستانهایی که مربوط به طرز معاشرت و
برخوردشان با مردم است. آری ایراد مثال در تعلیم و تربیت خود نوعی تعلیم عملی و
نشان دادن عمل است.
این را هم باید دانست که اصولاً مبعوث شدن
به نبوت مبنی بر اساس هدایت به حق و بیان حق و انتصار برای آن است. بنابراین،
انبیا(ع) ناچار باید خودشان در دعوت به حق به حق مجهز و از باطل برکنار باشند و از
هر چیزی که مایه گمراهی است بپرهیزند، چه موافق میل مردم باشد چه نباشد چه باعث
طوع و رغبت آنان شود چه مایه کراهت و ناخوشیشان باشد؛ علاوه بر اینکه از ناحیه
خدای تعالی هم به منظور نصرت حق شدیدترین نهی و بلیغترین تحذیر برای انبیای گرامش
حتی از پیروی زبانی و عملی باطل صادر شده است؛ چون معلوم است که باطل چه در طریق
حق واقع شود و چه در غیر آن، باطل است، و دعوت به حق با تجویز باطل جمع نمیشود،
اگر چه این باطل در طریق حق باشد، آری، حقی که باطل کسی، به آن هدایت کند حق از
جمیع جهات نیست.
از همین جهت خدای تعالی فرموده: "وما
کنت متخد المضلین عضداً". (15. من هرگز گمراه کنندگان را
در کار هدایت کمک نمیگیرم. کهف/ 51.)
لولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً، اذن لاذقناک ضعف الحیوه، و ضعف
الممات ثم لاتجد لک علینا نصیراً" (16. و اگر نبود که ما
تو را بر حق، ثابت قدم کردیم هر آینه نزدیک بود که مختصری به سوی آنان (کفار) میل
کنی؛ در این صورت دو برابر عذاب دنیوی کفار و دو برابر عذاب اخرویشان را به تو میچشاندم
آنگاه یاوری برای خود علیه ما نمییافتی. اسراء/ 75.)
وضع کوچکترین سهلانگاری و رودربایستی و خدعهای در حق روا نیست، چنانکه کمترین
احترامی برای باطل نیست لذا پروردگار متعال، رجال دعوت و اولیای دین خود را که
همان انبیا(ع) هستند به چیزهایی که راه ایشان را به پیروی حق و یاری آن نزدیک و
آسان میسازد مجهز کرده و فرموده است: "ما کان علی النبی من حرج فیما فرض
الله له سنه الله فی الذین خلوا من قبل و کان امرالله قدراً مقدوراً، الذین یبلغون
رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداً الا الله و کفی بالله حسیباً". (17. پیغمبر تکلیف ندارد که خود را در آنچه خدا بر او واجب کرده به
زحمت اندازد؛ این سنت خدا در انبیای قبل از وی هم جاری بود، آری، امر خداوند همیشه
اندازهدار و مقدور بوده است؛ همان انبیائی که رسالتهای خدا را به مردم میرساندند
و از او میترسیدند و از احدی جز خدا باک نداشته، و خداوند برای حساب کافی است.
احزاب/ 39.)
بدین وسیله خبر داده که انبیا(ع) در آنچه
خداوند برایشان واجب کرده، به ستوه نمیآمدند و در راه امتثال اوامر خدا، از احدی
جز او نمیترسیدهاند، و از این بیان میتوان استفاده کرد که آن بزرگواران در راه
اظهار حق، هیچ چیزی را مانع نمیدیدند، اگر چه اظهار حق کارشان را به هر جا که
تصور شود بکشاند و آنان را به هر مخاطرهای که تصور شود بیاندازد؛ سپس آنان را در
آن کاری که قیام به آن نمودهاند وعده نصرت داده و فرمود: "و لقد سبقت کلمتنا
لعبادنا المرسلین، انهم لهم المنصورون، و ان جندنا لهم الغالبون" (18. و به تحقیق وعده ما به نصرت بندگان مرسل ما گذشته است و ایشان
هستند که یاری خواهند شد و لشکریان ما هستند که غالب خواهند بود. صافات/ 173.)
یاری خواهیم کرد فرستادگانمان را. مؤمن/ 51.)
آنجا که تاریخ نشان داده انبیا(ع) در اظهار حق و گفتن سخن راست، از هیچ محذوری باک
نداشتهاند و حق را صریح و پوستکنده اظهار میکردند، اگرچه مردم خوششان نیاید و
به مذاقشان تلخ آید، خدای تعالی هم در حالی که سرگذشت نوح را بیان میکند، میفرماید:
"ولکنی اریکم قوماً تجهلون" (20. و لیکن من شما را
مردمی نادان میبینم. هود/ 29.)
"ان انتم الا مفترون" (21. شما جز دروغگویان نیستید.
هود/ 50.)
وقع علیکم من ربکم رجس و غضب اتجادلوننی فی اسماء سمیتموها انتم و ابائکم ما نزّل
الله بها من سلطان" (22. اینک واجب شد که عذاب و غضبی از
ناحیه پروردگارتان بر شما نازل شود، آیا با من درباره بتهایی که خودتان و
پدرانتان تراشیدهاید مجادله و سرسختی میکنید، با اینکه خدا هیچ حجتی بر اعتبار
آنها نفرستاده؟ اعراف/ 71.)
"بل انتم قوم مسرفون" (23. بلکه شما مردمی هستید که
ظلم را از حد گذراندهاید. اعراف/ 81.)
میکند که به قوم خود گفت: "اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا
تعقلون" (24. وای بر شما و بر آنچه که غیر از خدا میپرستید
تا کی تعقل نمیکنید. انبیاء/ 67.)
که در پاسخ فرعون که گفته بود: "انی لاظنک یا موسی مسحوراً؛ بدرستی که من
چنین میپندارم که تو سحر شدهای" گفت: "قال لقد علمت ما انزل هؤلاء الا
رب السموات و الارض بصائر و انی لاظنک یا فرعون مثبوراً".
(25. تو خود میدانی که این معجزات را جز پروردگار آسمانها و زمین کسی نازل نکرده،
اوست که چنین براهینی برای نبوت من نازل فرموده و من ای فرعون تو را نمیبینم مگر
مردی هالک یعنی محروم از ایمان و رانده درگاه خدا. اسراء/ 102.)
موارد دیگری که همگیاش از باب رعایت ادب است در مقابل حق و پیروی آن؛ اینجاست که
باید گفت هیچ مطلوب و محبوبی عزیزتر از حق و شریفتر و گرانبهاتر از آن نیست،
گرچه در پارهای از این موارد مطالبی دیده میشود که به نظر مردم منافی با ادبی
است که در بین آنها دائر است، و لیکن اینگونه مطالب را نباید بیادبی دانست، چون
مردمی که شالوده زندگیشان بر اساس پیروی هوای نفس و مداهنه اهل باطل و خضوع و تملق
در برابر مفسدین و اهل عیش و نوش ریخته شده و زندگیشان از این راه تأمین میشود
نظرهاشان مصاب و قابل اعتماد نیست.
ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی2_
یکشنبه 89/2/12 4:19 عصر| ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی2_ | نظر
قاعدهای
کلی برای مربیان و اساتید
یکی از مطالبی که به طور قطع به ثبوت
رسیده و تجربه قطعی نیز آنرا تأیید نموده این است که علوم عملی- نه علوم نظری-
یعنی علومی که به منظور عمل کردن و به کار بستن فراگرفته میشود وقتی میتواند در
مرحله عمل بطور کامل نتیجه دهد که فراگرفتنش در ضمن تمرین و آزمایش باشد، زیرا
کلیات علمی اگر بر جزئیات و مصادیقش تطبیق نشود تصدیق آن و ایمان به صحتش برای
نفس، سنگین و دشوار خواهد بود. چون اصولاً انسان در همه عمر سروکارش با جزئیات
محسوس است و اگر هم گاهگاهی اسمی از کلیات میبرد به طبع ثانوی و از جهت برخورد
اتفاقی به کلیات عقلیای است که از حیطه حواس، خارج است، مثلاً کسی که از معلم و
یا کتاب درباره خوبی شجاعت چیزهایی آموخته و آنرا تصدیق کرده و لیکن هیچوقت به آن
عمل نکرده و شجاعتی از خود نشان نداده وقتی به یکی از مواقف خطرناکی که دل انسان
را پر از وحشت و ترس میکند برخورد نماید نمیتواند از معلوماتی که درباره خوبی
شجاعت کسب کرده استفاده نماید، زیرا قوه واهمهاش در این موقع او را به احتراز از
مقاومت وا میدارد و هشدارش میدهد که مبادا متعرض هلاکت جسمانی و از دست دادن
حیات شیرین مادی گردد، این کشمکش بین واهمه و عقلش به راه افتاده و در ترجیح یکی
از دو طرف، دچار حیرت و سرگردانیاش میسازد؛ سرانجام هم در این نبرد غلبه با قوه
واهمهاش خواهد بود، چون حس او مؤید و کمک کار واهمه است.
پس بر هر متعلمی که میخواهد علوم عملی را
فراگیرد لازم است فراگرفتههای خود را بکاربسته و تمرین کند تا آنکه به عمل عادت
کند و به این وسیله اعتقادات برخلافی که در زوایای دلش هست به کلی از بین برود و
تصدیق به آنچه که آموخته در دلش رسوخ نماید؛ زیرا مادامی که عمل نکرده احتمال میدهد
که شاید این عمل ممکن نباشد ولی وقتی مکرر عمل کرد، رفته رفته این احتمالات از بین
میرود. آری بهترین دلیل بر امکان هر چیزی وقوع آن است، لذا میبینیم عملی که
انسان سابقه انجام آنرا ندارد انجام آن به نظرش دشوار بلکه ممتنع است ولی وقتی
برای بار اول آنرا انجام داد امتناعی که قبلاً در نظرش بود مبدل به امکان میشود
ولی هنوز در نفس، اضطرابی درباره آن هست و درباره وقوع اولین بار آن تعجب میکند،
گویا کاری نشدنی انجام داده، و اگر بار دوم و سوم آنرا انجام داد، رفته رفته آن
عظمت وصولت سابقش از بین میرود و عمل مزبور در نظرش از عادیات میشود و دیگر هیچ
اعتنایی به آن ندارد لذا گفتهاند: همانطور که شر عادت میشود خیر هم عادت میشود.
رعایت روشی که در تعلیم و تربیت گفتیم در
تعلیمات دینی علیالخصوص تعلیمات دینی اسلام از روشنترین امور است، چه شارع مقدس
اسلام در تعلیم گروندگان خود به بیان کلیات عقلی و قوانین عمومی اکتفا نکرده، بلکه
مسلمین را از همان ابتدای تشرفشان به اسلام به عمل واداشته، آنگاه به بیان لفظی
پرداخته، روی این حساب هر فرد مسلمانی که در فراگرفتن معارف دینی و شرایع آن تکمیل
شده باشد قهراً قهرمان عمل به آن شرایع هم هست، چنین کسی به هر عمل صالحی مجهز و
از توشه تقوا و فضیلت توانگر است. این اسلوب خود قاعدهای است کلی؛ یعنی هر معلم و
مربی که بخواهد در تعلیم و تربیت اشخاص موفقیتی کسب کند باید خودش به گفتهها و
دستورات خود عمل کند، آری برای علم بیعمل هیچ تأثیری نیست، زیرا همانطوری که برای
الفاظ دلالت هست عمل نیز دارای دلالت است؛ به این معنا که اگر عمل برخلاف قول بود
دلالت میکند براینکه در نفس صاحبش حالتی است مخالف گفتههای او که گفتههایش را
تکذیب میکند و میفهماند که گفتههایش جز کید و نوعی حیله برای فریب دادن مردم و
به دام انداختن آنها نیست لذا میبینیم دلهای مردم از شنیدن مواعظ اشخاصی که خود
در طریقهای که بر مردم پیشنهاد میکنند صبر و ثبات ندارند نرم نمیشود، و نفوسشان
منقاد نصایح آنان نمیگردد؛ و چه بسا بگویند: گفتههایش همه باطل است زیرا اگر
حق بود خودش به آن عمل میکرد. و اگر هم به این صراحت حکم به بطلان آن نکنند لااقل
درباره صحت و بطلان آن تردید نموده و میگویند: معلوم میشود او خودش گفتههای
خود را صحیح و حق نمیداند.
یکی از شرائط تربیت صحیح این است که مربی اوصافی را که به شاگرد پیشنهاد و سفارش
میکند باید به همان جوری که میخواهد شاگرد دارای آن اوصاف و متلبّس به آن باشد
خودش ملبس باشد؛ آری عادتاً محال است مردی ترسو، شاگردی شجاع و دلیری بیباک تربیت
کند و یا مکتبی که مکتبدارش لجوج و متعصب است دانشمندی آزاده در آرا و نظریات علمی
بیرون دهد؛ خدای تعالی در اینباره میفرماید: "افمن یهدی الی الحق احقّ ان
یتبع ام من لا یهدی الا ان یهدی" (11. آیا کسی که به حق و
حقیقت راه یافته سزاوارتر است به اینکه پیرویاش کنند یا کسی که خود راه نیافته و
دیگران باید او را هدایت کنند؟ یونس/ 35.)
"اتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم" (12[1] آیا مردم را به نیکی و احسان دعوت میکنید و خود را از یاد میبرید؟! بقره / 44.)
انهاکم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت" (13. و من نمیخواهم
خود مرتکب شوم چیزهایی را که شما را از آن نهی میکنم، من غرضی جز اینکه شما را به
قدر طاقتم اصلاح کنم ندارم. هود/88.)
برای خاطر همین بود که گفتیم معلم و مربی خودش باید به مواد تعلیمی و تربیتی خود
عمل کند.
ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی 1
یکشنبه 89/2/12 4:9 عصر| ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی 1 | نظر
اشاره
ادب، ظرافت فعل است و مقوم آن زیبائی و
حُسن میباشد. ادب خداوند در سخن گفتن و نسبت به دوستانش و نیز ادبش در مرحله
تربیت و تعلیم آنان؛ ادب انبیا نسبت به خداوند، ادبشان به عنوان مربی، در معاشرت
با مردم همگی نمونههای فراوانی دارند که در اینجا به بررسی آنها پرداخته میشود.
"ادب
خداوند در گفتار"
کنایه گویی و ادب آموزی از ویژگیهای
بیانی قرآن است. در روایات آمده است که خدای سبحان، با حیا سخن میگوید: "ان
الله تعالی حی" (2. بحارالانوار، ج 47، ص200.)
الفاظ کنایی را به کار میبرد تا ادب محاوره که در هدایتگری نقش مؤثری دارد رعایت
شود از این رهگذر، مخاطبان خود را به ادب هر چه بیشتر و حیای به جا دعوت میکند؛
مثلاً برای روابط زناشویی، کلمات کنایی مثل مسّ یا رفث را به کار میبرد. مسّ به
معنای ارتباطی است که در لمس کردن چیزی ایجاد میشود و رفث به معنای اظهار تمایل
به زنان است. درباره تیمم بدل از غسل نیز میفرماید:
"اولامستم النساء فلم تجدوا ماءً
فتیمموا صعیداً طیباً" (3[1] نساء/43.)
لمس، تعبیر کنایی از ارتباط زناشویی است
وگرنه لمس زنان، نیاز به غسل ندارد.
قرآن کریم در چنین مواردی درس حیا میدهد
و از کلمات کنایی استفاده میکند و اگر فرضاً کلمهای در قرآن یافت شود که اکنون
حیثیت کنایی آن قوی نباشد، به دلیل تکرار کلمه و گذشت زمان است و در زمان
استعمال، تعبیری کنایی بوده است.
یکی از علتهای تعدد واژههای معانی
مستهجن این است که کاربرد الفاظ کنایی و تکرار آنها پس از مدتی سبب میشود که آن
کلمه حالت کنایی خود را از دست بدهد. از این رو به فکر استفاده از کنایهای دیگر
میافتند که آن هم پس از مدتی ممکن است مثل لفظ صریح شود و باید به فکر فراهم
ساختن کلمه کنایی دیگر رفت." (4. تفسیر موضوعی قرآن کریم،
آیت الله جوادی، ج16، ص220.)
ادب خداوند
نسبت به دوستانش
هرگاه خداوند اراده عذاب قوم لوط را میفرمود
مودت ابراهیم و خلت و محبت لوط آن را برمیگرداند و عذاب را به تأخیر میانداخت. (5. بحارالانوار، ج 12، ص148.)
امام لوط است (6. همان، ص 155.)
قوم، اندوهناک میگردد زیرا او اوّاه و حلیم (7. هود/ 75.)
و خداوند اراده حتمیاش برعذاب استیصال تعلق میگیرد؛ اما ابراهیم را چه کند؟! از
سویی ادب اقتضا میکند اندوه دل او ابتدا به طریقی جبران شود و از سوی دیگر
ابراهیم فرزند ندارد. بشارت فرزند میتواند این اندوه را از دل او بزداید. اینجاست
که ادب خداوند در زیباترین صورت جلوه میکند، ملائکهای که به صورت میهمان نزد وی
میآیند ابتدا بشارت فرزند به او میدهند آنگاه خبر عذاب هولناک قوم لوط را. به
چانهزنیهای ابراهیم درباره قوم لوط نیز چنین پاسخ داده شد که "یا ابراهیم
اعرض عن هذا". (8. هود/ 76.)
فرمود: فلما اشتد اسف الله علی قوم لوط و قدر عذابهم و قضی ان یعوض ابراهیم من
عذاب قوم لوط بغلام علیم فیسلی به مصابه بهلاک قوم لوط. (9.
بحارالانوار، ج 12، ص 148.)
ادب خداوند
در تربیت انبیا (10. ترجمه تفسیرالمیزان، ج 6، ص 367."گفتاری پیرامون معنای
ادب".)
ادب در خصوصیاتش تابع مطلوب نهایی در
زندگی است. بنابراین ادب الهی که خدای سبحان انبیا و فرستادگانش را به آن مؤدب
نموده همان هیأت زیبایی اعمال دینیاش است که از غرض و غایت دین حکایت میکند. و
آن غرض، عبودیت و بندگی است؛ البته این عبودیت در ادیان حق از جهت زیادی و کمی
دستوراتش و همچنین از جهت مراتب کمال که در آن ادیان است فرق میکند. بنابراین چون
هدف اسلام، سروسامان دادن به جمیع جهات زندگی انسان است و هیچیک از شؤون انسانیت
نه کم و نه زیاد نه کوچک و نه بزرگ را از قلم نینداخته، از این جهت، سرتاپای
زندگی را دارای ادب نموده و برای هر عملی از اعمال زندگی، هیأت زیبایی ترسیم کرده
که از غایت حیات حکایت میکند. به گونهای که مسلمان، هر عملی را که انجام میدهد
یکیک، حکایت از عبودیت او مینماید و به همین وسیله، توحید پروردگار در ظاهر و
باطنش سرایت کرده خلوص در بندگی و عبودتیش از اقوال و افعال و سایر جهات وجودیش
ظاهر میگردد، ظهوری که هیچ پردهای نتواند آن را بپوشاند. خلاصه، ادب و یا ادب
الهی نبوت همانا عمل را بر هیأت توحید انجام داده است.
نمونهای
که خداوند به انبیا از باب تأدیب دستوری میدهد، آیات 82 تا 89 سوره انعام است که
در آن پیامبرش را به تأدیب الهی خود مؤدب نموده به پیروی از توحیدی که انبیا را ـکه
منزه از شرکند ـ به عمل صالح واداشت توصیه میفرماید: "فبهدیهم اقتده"
خدای تعالی در این آیات، گروهی از انبیای گرام خود را نام برده سپس خاطرنشان
ساخته که ایشان را به هدایت الهی خود اکرام نموده است. و مراد از این هدایت، تنها
توحید است به دلیل اینکه در آخر میفرماید:" و لو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا
یعملون" همانطوری که میبینند غیر از شرک، منافی دیگری برای آنچه که از
هدایت روزیشان فرموده ذکر نکرده، پس معلوم میشود آنها را جز به توحید هدایت
نفرموده و این توحید است که در تمامی اعمالشان اثر کرده، زیرا میفرماید شرک که
امر قلبی است در اعمالشان اثر نموده باعث حبط آنها میشود؛ وقتی شرک چنین اثری داشته
باشد معلوم است توحید هم که منافی و ضد آن است اثر ضد آن را در عمل خواهد داشت.
آرشیوها
غیرآرشیویها
پیوندها
-
نگاهم برای تو
حوزه
صالحین
یاسین
سایت علامه کرباسچیان
سایت جماران - حضرت امام خمینی
بیت رهبری
سایت سید محمد خاتمی
سایت شهید بهشتی
سایت شهید مطهری
آیه الله بهلول
آیه الله جوادی آملی
شهید چمران
آیه الله امینی ابراهیم امینی
غدیر
حوزه
امام موسی صدر
محمد رضا زائری
آیه الله محمد هادوی تهرانی
محمد رضا آقاسی
استاد حسین انصاریان
استاد سید هادی خسرو شاهی
مرجع تقلیدم- آیه الله سیستانی
استاد قرائتی
پایگاه های تبیان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز
هاشمی رفسنجانی
لینک های باشگاه اندیشه
درگاه خدمات ایران
فقیه قرآنی آیه الله محمد صادق تهرانی
بنیاد حکمت اسلامی صدرا
خبرگزاری اهل البیت
آرشیو مقالات نشریه قبسات
جمع دوستدار شهید شفایی
خدا بود و دیگر هیچ
زائر
مسافر ری
هیئت مکتب الشهداء